غزل حافظ

                      الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها------------که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها  

                      به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید-------ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها

                      مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم-------جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

                     به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید-----که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

                      شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل-----------کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

                     همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر-----نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها        

                     حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ-----متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

English translation for this poem is available at

=> gemini://sazand.flounder.online/HafizTranslation.gmi

Proxy Information
Original URL
gemini://sazand.flounder.online/Hafiz.gmi
Status Code
Success (20)
Meta
text/gemini; charset=utf-8
Capsule Response Time
711.338237 milliseconds
Gemini-to-HTML Time
0.289103 milliseconds

This content has been proxied by September (3851b).